خط سوم
... آن خطاط سهگونه خط نوشتی:
ـ یکی او خواندی، لا غیر.
ـ یکی را هم او خواندی هم غیر.
ـ یکی نه او خواندی، نه غیر او!
آن خط سوم منم
بعضی خطاط را خود شمس میدانند. چنانکه خودش
هم گفته که سخنش از نوع سوم است.
اما تعبیر بسیار زیباتری داریم که میگوید این جملات فلسفه
آفرینش را از دیدگاه شمس بیان میکنند:
خطاط خداوند متعال است. خط اول آفرینش ملایک است که
فقط خود او به سر آن آگاه است.
خط دوم آفرینش حیوانات است که سری در کار نیست و همه
از چند و چون آن آگاهند.
خط سوم آفرینشی است که به حال خود رها شده تا راه خود برود.
آفرینشی که نه خالق درباره آن نظر میدهد و نه غیر خالق (نفی جبر در اعمال)
آن خط سوم وجود شریف انسانی است.
اين خط سوم را يک وصف تمثيلی دانسته اند که شمس آن را
چنان عنوان کنايه آميزی، برای شخصيت پيچيده خود بر گزيده
است. او خود را چنان خطی معرفی می کند که نه خطاط می تواند آن
را بخواند و نه هم کس ديگری.
شمس در اين گفتار کوتاه در حقيقت مسير سلوک روحانی خويش
را تشريح می کند و آن را برای مولانا تشريح می کند و از او می خواهد
تا اين مسير را طی کند.
شمس در قصه آن خطاط بااين سه نوع خط به گونه ای نمادين
خواسته است تا سه مرحله از سلوک عارفانه را تشريح کند.
آن خطاط سه گونه خط می نويسد :
يکی چنان است که خود می خواند و ديگران هم می توانند بخوانند و
اين خط را رمزی از حال زاهد صوفی دانسته اندکه هم ديگران او را
از ظاهر حالش می شناسند و هم خود اومی داند که سيرت و احوالش
در چيست. خط دوم را ديگران نمی توانند بخوانند؛ ولی خطاط میخواند
و اين رمز حال صوفی متوّحِد است که ديگران ازسِر حال او آگاهی ندارند ؛
ولی او خود باخبر از حال خويشتن است.
خط سوم به گونه يي است که نه ديگران آن را می توانند بخوانند و نه هم
خطاط می تواند خواند.
اين رمز حال صوفی مستور است. ديگران از حال او بی خبر اند، برای آن
که حال او درهالهء غيرت پنهان است. بنا براین کسی نمی تواند حال او
را بشناسد و خود او نيز به سبب آن که از خودی آن طرف افتاده است
از حال خود خبری ندارد.
نظرات شما عزیزان: